هشتم محرم الحرام؛
قحط آب در خیمه های حسینی(ع)
پیرو منع آب توسط اشقیاء در روز گذشته، در این روز آب در
خیمه های سیدالشهداء (علیه السلام) نایاب شد.
کربلا….چهارشنبه هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الحسین (علیه السلام):
مَن نَفُّسَ کُربَۀَ مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَنهُ کُرَبَ الدُّنیَا وَ الاخِرَۀِ
کسی که اندوه و گرفتاری مؤمنی را برطرف سازد، خداوند غم های دنیا
و آخرتش را می زداید.
(بحارالأنوار، ج ۷۵، صفحه ۱۲۱)
در روز هشتم محرمالحرام سال ۶۱ هجرى قمرى با اینکه سپاه
امام حسین (ع) در محاصره شدید قرار داشت، امیه بن سعد طایی خود
را به یاران امام رساند.
امیه بن سعد طایی از شهدای کربلا به شمار میآید و روز عاشورا به
نقلی در حمله اول شهید شد. وی در سوارکاری نامی، شجاعی از
کوفیان و از اصحاب امیرالمومنین (ع) بوده است و در جنگ صفین نیز
حضور داشتند در این روز عطش بار دیگر بر همراهان امام (ع) غلبه
کرد و عمربن حجاج به محاصره شریعه فرات مباهات میکرد و به
حضرت زخم زبان میزد.
با توجه به اینکه عطش بر امام و همراهان غلبه کرده بود، عبدالله بن
حصین ازدی بر محاصره فرات فخر میورزیدند عبدالله بن حصین ازدی
که مرگش دربجیله رخ داد، به رویارویی امام آمده و گفت: ای حسین!
آیا این آب را نمیبینی که همچون دل آسمان میدرخشد؟! به خدا
سوگند یک قطره از آن را نخواهی چشید تا تشنه کام بمیری! امام فرمود:
خدایا! او را از تشنگی بمیران و او را هرگز نیامرز.
حمید بن مسلم میگوید: پس از آن، او مریض شد و من به عیادتش رفتم
سوگند به خدایی که هیچ معبود به حقی جز او نیست. او را دیدم که
پیوسته آب میخورد و سیراب نمیشد، سپس آن را پس میداد و دوباره
میآشامید و سیراب نمیشد. بدین گونه بود تا مرد.
پیرو منع آب توسط اشقیاء در روز گذشته، در این روز آب در خیمه های
سیدالشهداء (علیه السلام) نایاب شد.
هر لحظه تب عطش در خیمه ها افزون می شد، امام(ع) برادرش عباس
(ع)را به همراه عده ای شبانه حرکت داد. آنها با یک برنامه ی حساب شده،
صفوف دشمن را شکسته و مشکها را پر از آب کردند و به خیمه ها
برگشتند.
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا...
ملاقات امام(علیه السلام) با عمرسعد:
حضرت فرمود:« ای پسر سعد! آیا با من مقاتله می کنی و از خدا هراسی
نداری؟» ابن سعد گفت:« اگر از این گروه جدا شوم، خانه ام را خراب و
اموالم را از من می گیرند و من بر حال افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد
بیمناکم.» حضرت فرمود:« تو را چه می شود؟ خدا جان تو را به زودی در
بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد…گمان می کنی که به حکومت
ری و گرگان خواهی رسید؟ به خدا سوگند چنین نیست و به آرزویت
نخواهی رسید»
عبیدالله طی نامه ای عمر بن سعد را تهدید به عزل و برکناری کرده،
می گوید:« اگر از فرمان من سر باز زنی، مسئولیت لشکر را به شمر بن
ذی الجوشن واگذار خواهم کرد».
ابومخنف از زبیدی نقل کرده که میگفت: از عمروبن حجاج هنگامی که
نزدیک اصحاب امام (ع) شد شنیدم میگفت: ای کوفیان! از ابن زیاد و
جمع خود دست نکشید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته
امام حسین (ع) و با امام خود یزید مخالفت میکند تردید نکنید.
امام فرمود: ای عمروبن حجاج! آیا مردم را بر من میشورانی؟ آیا ما از
دین خدا بیرون رفتهایم و شما بر دین پایدار ماندهاید؟ هان! به خدا سوگند،
آنگاه که جانهای شما از بدنها مفارقت کنند و بر این اعمال خود بمیرید،
درخواهید یافت که کدام یک از ما از دین خدا بیرون رفته و چه کسی به
سوختن در آتش سزاوارتر است.
در پایان روز هشتم، حضرت سکینه (ع) فرزند اباعبدالله الحسین (ع)
میگوید مهتاب فضای خیمه امام را روشن کرده بود دیدم پدرم میان
جمعیت ایستاده و خطاب به یاران و همراهان میفرماید: ای مردم!
هر کدام از شما که میتواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزهها صبر کند،
با ما قیام نماید وگرنه از میان ما برود و خود را نجات دهد.
سخنان امام به پایان نرسیده بود که یاران همگی صدا زدند سوگند به
خدا چنین نخواهیم کرد،بلکه جان،مال،زن و فرزندان خود را فدای تو
خواهیم کرد.
نظرات شما عزیزان: